کد مطلب:316708 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

تو باب الحوائج هستی
مرحوم علامه شیخ محمد باقر بیرجندی در كبریت الأحمر نقل كرده است: من هاتفی را در عالم خواب دیدم كه می گفت: هر كس با این عبارت به حضرت عباس علیه السلام متوسل شود حاجتش برآورده می گردد: «عبدالله ابوالفضل دخیلك» ای عبد خدا، ابوالفضل! دست به دامن تو دراز كرده ام، پناهم بده.

من بارها با این عبارت به حضرت عباس علیه السلام متوسل شده ام و به نتیجه رسیده ام و از جایی كه به گمانم هم خطور نمی كرد، مشكل من حل می شد.

سپس می گوید: از یكی از اساتید شنیدم، مرد با ایمانی در كربلا سكونت داشت. او انسانی صالح و اهل خیر بود و فرزندی صالح داشت كه سخت بیمار شد، او را پس از مدتی كه درمان نیافت به حرم حضرت عباس علیه السلام آورد و به آن حضرت متوسل شد تا شفای پسرش را از درگاه خدا بطلبد. شب را در حرم به سر برد. صبح آن شب، یكی از دوستانش نزد او آمد و گفت: من امشب خوابی دیده ام و می خواهم برایت تعریف كنم.



[ صفحه 113]



در عالم خواب دیدم كه حضرت عباس علیه السلام شفای پسرت را از درگاه خداوند می طلبید، در این هنگام فرشته ای از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد عباس آمد و عرض كرد: رسول خدا می فرماید: درباره این جوان شفاعت نكن؛ زیرا اجلش نزدیك شده و مدت عمرش به سر رسیده است.

حضرت عباس علیه السلام به آن فرشته فرمود: سلام مرا به پیامبر صلی الله علیه و آله برسان و از قول من به ایشان بگو كه شفای این جوان را از درگاه خداوند طلب كند.

آن فرشته پیام حضرت عباس علیه السلام را به رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ كرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله همان سخن اول را تكرار كرد و آن فرشته سخن پیامبر را به عرض حضرت عباس علیه السلام رسانید. این ابلاغ ها سه بار تكرار شد. در مرتبه چهارم فرشته آمد و پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به حضرت عباس علیه السلام رسانید و گفت: عمر این جوان به سر آمده و از او شفاعت نكن. حضرت عباس علیه السلام متغیر شد و با توجه معنوی به رسول خدا صلی الله علیه و آله، سلام كرد و عرض كرد: ای رسول خدا! آیا خداوند لقب باب الحوائج را به من نداده است؟

مردم مرا به این لقب می شناسند و به من متوسل می شوند، اگر چنین نیست این لقب را از من بگیرید.

رسول خدا در حالی كه خنده بر لب داشت به عباس فرمود: «ارجع اقر الله عینك فانت باب الحوائج، واشفع لمن شئت و هذا



[ صفحه 114]



الشباب المریض قد شفاه ببركتك» خداوند چشمت را روشن سازد. بازگرد كه تو باب الحوائج هستی و از هر كس خواستی شفاعت كن و خداوند این جوان بیمار را به بركت وجود تو شفا داد. [1] .


[1] همان، ص 223، به نقل از معالي السبطين، ج 1، ص 453.